حمل یک قالب یخ بدون دستکش! امروز پانزدهم مرداد ماه است درست وسط تابستان! گرما طاقت فرسا شده انگار که آتش روشن کرده باشند، همانقدر گرم ، همانقدر سخت میخواهیم کمی فکر کنم! به دیروز و فردایم! به دیروز ایران و فردایش و شاید هم امروزش! قالبی یخ را در دست میگیرم و در اوج گرما بیرون میروم! یخ را در مشت دستانم فشار میدهم! دستم بلافاصله به گزگز می افتد، خیسی یخ را حس نمیکنماز سرما میسوزم! دستانم انگاری که بی حس باشند، چیزی را حس نمیکنند من اما ب