چه شد که بار دگر یاد آشنا کرديچه شد که شیوه بیگانگی رها کرديبه قهر رفتن و جور و جفا شعار تو بودچه شد که بر سر مهر آمدی وفا کرديمنم که جورو جفا دیدم و وفا کردمتوئی که مهر و وفا دیدی و جفا کرديبیا که با همه نامهربانیت ای ماهخوش آمدی و گل آوردی و صفا کرديبیا که چشم تو تا شرم و ناز دارد کسنپرسد از تو که این ماجرا چرا کرديمنت به یک نگه آهوانه می بخشمهر آنچه ای ختنی خط من خطا کردياگر چه کار جهان بر مراد ما نشودبیا که کار جهان بر مراد ما کرديهزار درد فرس