خوشا دردی!که درمانش تو باشيخوشا راهي! که پايانش تو باشي
خوشا چشمی!که رخسار تو بیندخوشا ملکی! که سلطانش تو باشي
خوشا آن دل! که دلدارش تو گردیخوشا جانی! که جانانش تو باشي
خوشی و خرّمی و کامرانیکسی دارد که خواهانش تو باشي
چه خوش باشد دل امیدواریکه امید دل و جانش تو باشي!
همه شادی و عشرت باشد، ای دوستدر آن خانه که مهمانش تو باشي
گل و گار خوش آید کسی راکه گار و گلستانش تو باشي
چه باک آید ز کس؟ آن را که او رانگهدار و نگهبانش تو باشي
مپرس از کفر